۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه

چند روز پیش به بابام گفتم بریم شمال گفت بنزین نداریم

چند روز پیش به بابام گفتم بریم شمال گفت بنزین نداریم. گفتم من که الان 1 ماهه سوار ماشینم نشدم که حتی همون دوریم که قبلا دلم خوش بود میزدمو،بزنم. حرفی برای گفتن نداشت.
قبلا بابام میگفت بنزین که سهمیه بندی بشه بیشتر واسه تهرانی ها مشکل پیش میاد چون نصف سهمیه شون تو ترافیک از بین میره. بهش گفتم دیدی بابا سهمیه بندی رو ماهم تاثیر گذاشت. ما که 1000 کیلومتر از تهران دوریم. بعد بهش گفتم بابا اینم از نفت سر سفرمون. گاز که رایگان شد! برقم که رایگان شد! اتوبوس! هم که رایگان شد. اینم از جمهوری اسلامیتون که براش قیام کردین ... . با صدای بلند گفت چه ربطی داره؟. گفتم چه ربطی داره! اینکه الان بنزین نداریم بعد از 3 سال بریم شمال ربط نداره؟
اینکه جاده هاشون اونقد خرابه که اگر با سرعت 100 تا بیشتر بری خطر مرگ تهدیدت می کنه و خودت اینو احساس میکنی ولی اونقد صحرا و برهوت خستت کرده که بهش توجه نمیکنی ربطی نداره؟ اونم ماکه باید حداقل 600،700 کیلومتر تو بیابون بی اب علف با سرعت 110 کیلومتر بریم تازه اخیرا باید نگران کامیون روبریم باشم هوو نباشه چون ترمز نداره؟  

اینکه بلیط هواپیما و هتل و تاکسی اونقد گرون هست که پی گرونی بنزین و خطر تو جاده رو به تنمون بمالیم ربطی نداره؟. تازه کاش به همون هواپیماهم میتونسیم اعتماد کنیم.

 
اینکه ماشین 15000 هزار دلاری دارن50،60  میلیون تومن میدن (منظورم ماشینا بزرگ مثل سانتافه پرادو) تا نتونیم بخریم و مجبور شیم 4 نفر به زور صندلی عقب بشینن ربطی نداره؟ 

اینکه با وجود فاصله کمی که تا راه اهن داریم بعد از 30 سال نتونستن به شهرمون راه اهن بکشن ربطی نداره؟ ماشین گرون، بنزین گرون، جاده خراب، هواپیما خراب و گرون، هتل و تاکسی گرون، به چیه این مملکت دلمون خوش باشه؟

به بابام میگم بابا تا الان لیتری 100 میزدی؛ از مسافرت ما میزدی ، یه جوری جور میشد الان می خوای چیکار کنی؟ باید جنسای مغازتو گرون تر بفروشی  تا حداقل نون سر سفرمون جور شه توکه به ارزون فروشی تو شهر مشهور بودی.... . 
 

هیچی نداشت بگه. امروز خلاف معمول نماز جمعه هم نرفت ... . 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر